×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

befarmaien

هنوز یادتم

عاقبت روز وداعش سر رسيد

خون دل از ديدگان من چکيد

در نگاهش مهرباني بود و بس

عاشقي با هم زباني بود و بس

گر چه لب بربسته بود از گفتگو

در درونش ناله بود و هاي و هو

با سکوتش گريه را بيچاره کرد

اشک غم را بي دل و آواره کرد

مانده بودم خيره در چشمان او

بي صدا بودم ولي حيران او

کاش فريادي ز دل بيرون شدي

ليلي من از جنون مجنون شدي

گريه ميکردم بدون اشک و آه

ناله ها در سينه اما با نگاه

دست خود آهسته او بالا گرفت

از دل مجنون دل ليلا گرفت

گوشه چشمش روان شد چشمه اي

چشمه را در چشم ليلا ديده اي ؟

دل ز کف دادم منم گريان شدم

همنوا با اشک او نالان شدم

با نگاه آخرش پرپر شدم

همچو برگ لاله ي احمر شدم

رفتن او رفتن جان من است

ديدن او دين و ايمان من است

هر کجا باشد خدا يارش بود

دست حق يار و نگهدارش بود ...ء

جمعه 13 آبان 1390 - 6:33:11 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم